۱۳۸۷ مهر ۸, دوشنبه

شهادت شيخين بر عليه خودشان .اينكه از بشر نباشند

بسم الله الرحمن الرحيم

مي‌ گويند: «بخاري در صحيح خود در فصل مناقب عمر بن خطاب مي‌گويد: هنگامي كه عمر با نيزه زده شد گويا بسيار مي ‌ترسيد ابن‌ عباس به او گفت: اي امير اگر چه چنين شد اما مشكلي نيست تو همنشيني و همراهي رسول خدا كرده‌ و با نيكويي با او همنشين و يار بوده و سپس او را در حالتي از دست داديد كه او از تو راضي بود، و سپس با ابوبكر به نيكي همنشيني و همراهي نموديد و او را در حالتي از دست داديد كه او از تو راضي بود، و سپس با ياران آنها همنشين و همراهي كرده‌ و با آنها همراه و يار نيك بوده ‌ايد، و اگر از آنها جدا شوي، همگي از تو راضي هستند
گفت: اما آنچه را كه از همنشيني و همراهي رسول خدا و خشنودي او ذكر كردي آن از منت الهي است كه بر من منت نهاده است و اما ترسي كه در من مي‌ بينيد به خاطر تو و اصحابت است، به خدا قسم اگر به اندازه زمين طلا داشته باشم با انفاق آن در راه خدا خود را از عذاب خدا نجات مي‌ دهم و از اينكه عذاب را نبينم.

تاريخ گفته او را نيز ثبت كرده است كه گفته است: كاش كه من از گوسفندان خانواده مان بودم و هر طور كه مي‌ خواستند مرا فربه كرده‌ و سپس هنگامي كه مهماني محبوب پيش آنها مي آمد مرا كشته و كباب كرده‌ و مي ‌پختند و سپس مي‌ خوردند و من به صورت مدفوع خارج مي ‌شدم و هرگز بشر نمي ‌بودم. همچنانكه تاريخ گفته ابوبكر را كه نيز شبيه اين است ثبت كرده‌ است. هنگامي كه ابوبكر پرنده‌اي را بر درختي ديد، گفت: خوشا به حالت اي پرنده، بر درخت نشسته و محصولش را مي ‌خوري و حساب و كتابي نداري، كاش كه من درختي بر سر راهي مي‌ بودم و شتري بر من گذشته و مرا مي ‌خورد و مرا به صورت مدفوع خود خارج مي‌ كرد و من بشر نبودم».

تا اينكه مي‌گويند: «چگونه شيخين (ابوبكر و عمر) آرزو مي ‌كنند از بشر نباشند در صورتي كه خداوند بشر را بر ساير مخلوقات برتري داده‌ است، و اگر مومن عادي كه در زندگيش مستقيم باشد ملائكه بر او نازل شده و به او بشارت جايگاهش در بهشت را مي‌ دهند و از عذاب الهي نترسيده و اندوهگين نمي ‌شود… پس بزرگان صحابه چنانكه به ما ياد داده ‌اند بهترين خلق بعد از رسول خدا -صلى الله عليه وسلم- هستند آرزو مي ‌كنند كه مدفوع باشند».

_______________
جواب

اولاً: اين روايتهاي مذكور, دلالت بر شدت ترس شيخين و تعظيم آنها نسبت به خدا دارد كه اين خود از كمال فضل و علو شأن آنها در دين است. به همين دليل خداوند در كتاب خود كساني را كه از او خوف داشته و از عذاب او مي ‌ترسند در آيات متعددي تمجيد كرده‌ است: (وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى * فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى(. (النازعـات: 41). «و اما كساني كه از آيات پروردگارشان ترسيده و نفس را از هوسها نهي مي ‌كنند، بي‌ترديد بهشت جايگاه آنهاست».

(وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ). (الرحمن: 46). «و كسي كه از مقام پروردگارش بترسد داراي دو جنت است».

(الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَهُمْ مِنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ(. (الانبياء: 49). «آنهايي كه به سوي پروردگارشان بازمي‌گردند و از او بيم دارند و از روز قيامت مي‌ترسند».

خداوند در وصف مؤمنان مي‌ فرمايد: (رِجَالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ يَخَافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ(. (النور: 37). «مرداني هستند كه تجارت و خريد و فروش آنها را از ذكر الهي و اقامه نماز و دادن زكات بازنمي‌دارد و از روزي مي ترسند كه دلها و چشمها در آن منقلب مي ‌شود».

و در وصف آنها مي ‌فرمايد: )وَالَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَيَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ). (الرعد: 21). «آنهايي كه وصل مي‌كنند آنچه را كه خداوند دستور وصل آن داده است و از پروردگار خود خشيت داشته و از بدي حساب خوف دارند».

و در اين باره آيات فراواني نازل شده است كه همه اينها دلالت بر اين دارد كه ترس از خداوند از اوصاف مومناني است كه خداوند به وسيله آن آنها را مدح كرده‌ و آن را از آنها دوست داشته و به خاطر ترس آنها در دنيا سعادت و نجات آنرا در آخرت مترتب كرده‌ است.

آنچه را كه شيخين (رضي الله عنهما) گفته ‌اند در متحقق نمودن اين مقام خوف از خداوند بوده است كه به وسيله آن مستحق آن فضل بزرگ از طرف خداوند شده و از بقيه امت سبقت گرفته و بعد از پيامبر جزو برترين افراد امت شده‌اند.

ثانياً: شدت خوف شيخين را حمل بر گناه و مخالفت كرده اند. از فرط جهالت و ناداني ‌اش نسبت به شرع مي‌گويند: اگر چنين نمي‌بود اين‌گونه نمي‌گفتند.حال آنكه از لوازم علم، خوف و خشيت است، خداوند مي فرمايد: (إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ). (فاطر: 28). «بي‌ترديد از ميان بندگان خداوند علما هستند كه از خداوند مي ‌ترسند».

هر چقدر كه اين علم قوي‌تر شود خشيت در نفس انسان بيشتر مي‌شود. به همين دليل رسول خدا به اصحاب خود فرموده است: (به خدا قسم اگر آنچه را كه من مي‌دانم مي‌دانستيد كم مي‌خنديديد و زياد گريه مي‌كرديد، و از زنها در بسترها لذت نمي‌برديد و به بيابانها مي‌رفتيد و زاري خداوند مي‌كرديد).[المستدرك حاكم 4/623 و مي‌گويند: سندش به شرط شيخين صحيح است و ذهبي موافقت او نموده است.]

پيامد همه اينها استقامت بر طاعت و عبادت نيكو، انقطاع به سوي خداوند خواهد بود. خداوند مي‌فرمايد: (تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَطَمَعاً وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ). (السجدة: 16). «از بستر خواب پهلوهايشان را فاصله مي‌دهند، پروردگارشان را با بيم و اميد مي‌خوانند و از آنچه به آنها داده ‌ايم انفاق مي ‌كنند».

وصف خداوند بندگانش را با خوف و عبادت دليل تلازم و اجتماع آن دو است. برعكس عدم خوف همراه با تفريط و ترك عمل است، خداوند در وصف كافران مي‌ گويد: (مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ * لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ * وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ * وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ * وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ). (المدثر: 42- 46).

«چه چيزي شما را به جهنم كشانده است، مي‌گويند ما از نماز خوانان نبوديم، و به مسكينها طعام نمي‌داديم و با آنان كه سخن باطل مي‌گفتند هم آواز مي‌شديم و روز قيامت را دروغ مي‌پنداشتيم».

تا اينكه مي‌فرمايد: (كَلاَّ بَلْ لاَ يَخَافُونَ الْآخِرَةَ). (المدثر: 53). «آري كه از آخرت نمي‌ ترسند».

آنها را به عدم عمل و عدم خوف وصف كرده‌ است.

بنابراين جهل و ناداني اين گروه در مذمت شيخين به ترس الهي كه از صفات ويژه مومنان و اهل عمل بوده ظاهر مي ‌شود.

ثالثاً: نظير آنچه را كه از ابوبكر و عمر ثابت شده است خداوند از مريم (عليها السلام) خبر داده است: قَالَتْ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَكُنْتُ نَسْياً مَنْسِيّاً. (مريم: 23). «گفت: كاش قبل از اين مرده بودم و به فراموشي سپرده مي‌شدم».

ابن‌عباس –رضي الله عنهما- در تفسير: هَذَا وَكُنْتُ نَسْياً مَنْسِيّاً. «به فراموشي سپرده مي ‌شدم». مي‌گويد: يعني خلق نشده و چيزي نمي‌ شدم. قتاده مي ‌گويد يعني: چيزي كه شناخته نشده و قابل ذكر نيست. ربيع بن انس مي‌ گويد: يعني سقط[ تفسير الطبري 8/6-325.].

همچنان كه گذشت از علي روايت شده است در روز جمل به فرزندش حسن گفت: كاش پدرت قبل از بيست سال مرده بود. همچنان از ابوذر روايت شده است كه گفته كاش من درختي مي‌بودم كه قطع مي‌شد و سابقاً ذكر آن گذشت، آيا اينها بدينوسيله مورد مذمت قرار مي گيرند [حاشا]؟ وگر نه پس چرا شيخين به وسيله اموري شبيه آن مورد مذمت قرار گيرند.

رابعاً: گفته انان كه مي‌گويند مومن عادي برايش فرشته نازل شده و بشارت جايگاهش را در جنت به او مي ‌دهد، و نمي ‌ترسد و اندوهگين نمي ‌شود و اشاره به اين گفته الهي دارد كه: )إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلا تَحْزَنُوا). (فصلت: 30). «آنهايي كه گفتند پروردگار ما الله است و سپس استقامت گزيدند ملائكه بر آنها نازل شده كه نترسيد و اندوهگين مشويد».از جهالت بزرگ و رسواي او به معناي آيه اين است كه اين مژده در هنگام وفات مي باشد. همچنان كه مفسران از ائمه تفسير, مانند مجاهد وسدي و زيد بن اسلم و فرزندش و ديگران نقل كرده ‌اند[تفسير الطبري 11/108 و تفسير ابن كثير 4/99.
]. و مسلمان قبل از آن نمي ‌داند چه مژده اي به او داده خواهد شد؟ به همين دليل او هميشه در حالت خوف و رجا بوده و نمي‌داند كه خاتمه او چگونه خواهد بود، و ترس شيخين از خدايشان امري طبيعي است، بلكه شايسته مقام و معرفت و علم آنها به خداوند است. خداوند مي فرمايد: )إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ(. (فاطر: 28). «بي‌ترديد از ميان بندگان خداوند علما هستند كه از خداوند مي‌ترسند».

بشارت پيامبر براي شيخين به جنت در اين صورت اشكالي پيش نمي‌آورد، چون ترس از خداوند از ويژه‌ترين صفات مومناني است كه در دلشان راسخ شده كه نمي‌توانند به هيچ صورت از آن رهايي يافته يا آن را دور كنند، بلكه هر اندازه كه ايمان و علم و اطاعت از خداوند بيشتر شود خوف او نيز بيشتر خواهد شد. به همين دليل پيامبر همچنان كه درباره خود سخن گفته و بدان قسم خورده، باخشيت‌ترين فرد امت بود، مي‌فرمايد: «اما به خدا قسم من از همگي شما باخشيت تر و پرهيزگارتر هستم...»[ بخاري كتاب النكاح فتح الباري 9/104 ح 5063 و صحيح مسلم كتاب النكاح 2/1020 ح 1401].

اين چنين است حال پيامبران چنانكه خداوند متعال از آنها خبر داده است، مي‌فرمايد: (أُولَئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ مِنْ ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِنْ ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرائيلَ وَمِمَّنْ هَدَيْنَا وَاجْتَبَيْنَا إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَنِ خَرُّوا سُجَّداً وَبُكِيّاً). (مريم: 58). «اينها گروهي از پيامبران بودند كه خداوند به آنها انعام كرده بود، از فرزندان آدم و فرزندان آنان كه با نوح در كشتي نشانديم و فرزندان ابراهيم و اسرائيل [نام ديگر يعقوب] و آنها كه هدايتشان كرديم و برگزيديمشان، و چون آيات خداي رحمان بر آنها تلاوت مي ‌شد، گريان به سجده مي ‌افتادند».

اگر پيامبر كه بيشتر از شيخين و بقيه امت از خداوند خوف وترس دارد، و بدون ترديد انبياي الهي هم از آن دو خشيت بيشتري داشته‌اند پس در چنين موردي چه سرزنشي متوجه آن دو خواهد شد؟ و اگر اين گروه با فهم كج‌انديش خود گمان مي‌كنند كه بر مومن واجب است كه [از خدا] نترسد چون خداوند به او مژده بهشت داده است و به خاطر ترس از خدا، شيخين را سرزنش و بدگويي مي‌كند، پس بنا بر ادعاي او سزاوارترين مردم براي عدم ترس پيامبران الهي هستند كه خداوند آنها را به رسالت برگزيده و وعده درجات بالاي بهشت را برايشان داده است.

خامساً: واضح است سبب آنچه را كه شيخين گفته‌ اند ترس از خداوند بوده است، ترس از خدا باتفاق خردمندان از صفات پسنديده و نيكوست. همچنانكه در نزد آنها عدم ترس از خداوند از صفات پست و مذموم است، به همين دليل مردم وقتي بخواهند كسي را مدح كنند مي‌گويند فلاني از خدا مي ‌ترسد و كسي را كه بخواهند مذمت كنند عكس آن را گفته و مي ‌گويند فلاني از خدا نمي‌ ترسد.بنابراين مذمت تيجاني نسبت به شيخين به خاطر ترس از خداوند، با شرع و عقل تعارض دارد و بلكه نزد خردمندان و متفكران موجب نهايت شگفتي است.

بدين وسيله سخن اهل علم هم تحقق پيدا مي‌ كند كه مثلاً شعبي (رحمه الله) [كه خود شيعه بوده و از آن دسته است] مي‌گويد: من فرقه ‌ها را بررسي كردم و با آنان سخن گفتم بي‌عقل‌تر از رافضه نديدم[ منهاج السنة 1/8.] [آن زمان مشهور به خشبيه بودند] و امام شافعي (رحمه الله) مي ‌گويد: من در ميان فرقه ‌ها از رافضه دروغگوتر و گستاخ‌تر به شهادت دروغ نديدم. شيخ الاسلام ابن‌تيميه (رحمه الله) مي‌گويد: اينها گمراه‌ترين مردم از راه راست هستند، چون دليل يا نقلي و يا عقلي است، و اين قوم از گمراهترين افراد در منقول و معقول و در شناخت مذاهب و آراء هستند و اينها شبيه‌ترين افراد به كساني هستند كه خداوند درباره آنها گفته است: ?وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ?. (الملك: 10). «و گفتند: اگر مي ‌شنيديم و تعقل مي ‌كرديم از اصحاب آتش نمي ‌بوديم».
________
دفاع از اهل بيت
با اندكي تلخيص


نوشته شده توسط اهل سنت جنوب

هیچ نظری موجود نیست: