۱۳۸۷ مهر ۸, دوشنبه

مسئله چند همسری در اسلام

چند همسری در اسلام؛ قساوت يا عدالت؟





استاد عبد الاحد

چنگ عدالت خواهی، واحقاق حقوق زنان، هر چند از سوی علم برداران این مجموعه هميشه با حق طلبی منصفانه همراه نبوده واغلب وسيلۀ تبليغاتی در دست مغرضان گريده تا بتوانند با اتهام های بی جا انديشه ها وآرای مخالف خود را غير منصفانه،به دور از عدالت وحق نگری عنوان نمايند ودر اين ميان بيشترين تازيانه های به اصطلاح واقع گرايانه را بر پيکر اسلام ومسلمانان فروکوبند؛ اما تشديد اين جدال, هر چند اندک زمانی رونق گر کاذب تعصبات وايرادات آنان شد اما در نهايت حقانيت آراء حکيمانه اسلام بر ملا گرديد وانديشمندان مسلمان وغير مسلمان از مزايای بی شمار احکام وقوانين شريعت اسلامی پرده برداشتند. يکی از دست آويزهای عدالت خواهی اين تيپ از افراد يا افکار,بر خورد با مسئلۀ تعدد همسران ويا به اصطلاح چند همسری در اسلام است. آنان بدون غور ودقت در جوانب احکام اسلامی,چند همسری را مردود دانسته وآن را عملی ظالمانه وبر خلاف موازين انسانی وبشری بر شمردند.اينان مجوز دادن به تعدد همسران در اسلام را مرادف با برده داری قلمداد کرده وچنين تصور می کنند که عملاً با مشروعيت چنين عملی, راه برای نظام برده داریباز شده است.قوی ترين عاملی که باعث گرديده است تا اينان در برابر نظرگاه اسلام موضع بگيرند, عدم اطلاع کافی از شرايط اجرای چنين حکمی است واگر می توانستند ويا می خواستند که مدعيان خود را بر پايه های استوار تحقيق ومطالعه استحکام ببخشند,قطعاً همانانی که در جهت حق جويی وحق طلبی حرکت کرده بوده اند, به انصاف خواهی وحقيقت نگری احکام اسلامی قوياً پی می برند.

ايستادگی در برابر فطرت وناموس خلقت, در نهايت جز به شکست وزبونی منتهی نخواهد شد وتنها تلاشی بی ثمر را در پی خواهند داشت, از همين رو است که می بينيم اديان سماوی هم که خود منطبق با چنين منبعی شرف نزول يافته اند در نظر به اين موضوع از دروازۀ انکار وارد نشده اند بلکه با پذيرفتن اصل موضوع به اعمال قوانينی پرداختنه اند که منجر به اصلاح وعدم انحراف می شود چنان که يکی از محققين غربی در تاريخ ازدواج بنام( ويسنمارک) می گويد: " تعدد همسران به اعتراف کليسا عملا تا قرن هفدهم ادامه داشته است". همچنين, تورات تعدد همسران را درست می داند ودر انجيل هم مطلبی که ناسخ اين امر باشد نيست در همين قرن بيستم وپس از آن که کليسا چند همسری را مردود دانست,مجبور شد تارسماً به مسيحيان افريقايی اجازه دهد, همسران متعددی داشته باشند هم چنان که دانشمند بر جسته ای چون توماس, تنها راه حل جلو گيری از شيوع مفاسد اخلاقی را درست شمردن چند همسری می داند.جالب است بدانيم که روزنامۀ" الأهرام" چاب مصر,چند سال قبل خبری را منتشر کرده بود که اذعان می داشت, دولت آلمان از دانشگاه الازهر خواسته است تا نحوۀ تعدد همسران را در اسلام روشن سازد , زيرا آنان می خواهند از اين طريق راه حلی برای ازدياد آمار زنان نسبت به مردان پيدا کنند. پس از اين در خواست, جمعی از دانشمندان آلمانی به مصر آمده و در اين ارتباط با شيخ ازهر به گفتگو وتبادل نظر پرداختند,شيخ ضمن توضيحات خود آنان را متوجه اين حقيقت در اسلام کرد وگفت: نکته مهم در چند همسر داری اين است که قرآن کريم, عدالت مطلق وکامل در رابطه با همسران را توصيه نموده وبر شوهر الزام گردانيده که هيچ کدام از همسران خود را بر ديگری در مال ودر لباس وحتی در مسايل اختصاصی زناشويی,بر تری ندهد وپس از اين توصيه های اکيد است که آیه مبارکه قرانی می فرمايدفإن خفتم أن لا تعدلوا فواحدةً )سورة النساء : 3) پس اگر ترسيديد که عدالت نتوانيد پس يکی را ازدواج کنيد. اما اين که تمايل قلب انسان به کدام يک از همسران است وبه کدام يک قلباً علاقۀ بيشتری دارد, امری است که نمی توان حکمی بر آن مترتب دانست, بلکه علاقۀ قلبی انسان, موضوعی است ميان قلب وی وخدای متعال واز همين جا است که حضرت محمد صلی الله عليه وسلم به پروردگار خويش روی آورده گفت:" بار خدا يا, در آنچه مالکش بودم, عدالت پيشه کردم, اما آنچه در ملک تواست ومرا در آن دخل وتصرفی نيست ( قلب) چاره ای برايش ندارم". چنين نيست که اسلام تعدد زوجات را بدون قاعده واساسی مشروع گردانيده باشد واين امر از هيچ قاعده واصلی پيروی نکند.اگر قرار بر اين باشد که مطلقا تعدد همسران را مردود بدانيم, در اين صورت در مواردی از جمله عقيم ونازا بودن زن, يا تولد فرزندانی نا سالم ومريض ويا آن که زن مصاب به مريضی بوده که امکان معالجه نداشته باشد, و يا آن که بد خلق بوده, زندگی وحيات شوهرش را به جهنم سوزانی تبديل کرده باشد.

مرد, چه می تواند بکند وچگونه خواهد توانست اين مشاکل را رفع نمايد, آيا راه " سالم تری به غير از طلاق واز هم گسيختن شيرازه زندگی با همسر اول" جز آن که مرد بتواند, با همسر ديگری ازدواج کند واز زندگی وحيات سعادتمندانه ای بر خوردار گردد؛ وجود دارد؟ البته در اين ميان نبايد آمار رو به رشد زنان را به خصوص در هنگام جنگها, که عدۀ زيادی از مردان, از بين می روند, ناديده گرفت.

در چنين حالتی تنها سه گزينۀ زير را می توان به عنوان راه حل ارايه داد:

1ـ آن که زنا را درست شمرد؛ که اين عقلا وعلما بر خلاف موازين انسانی واخلاقی است.

2ـ آن که به عدم ازدواج اين عده از زنان حکم کرد, که عملاً چنين امری خلاف واقع است.

3ـ به چند همسری مجوز داد, که تنها راه معقول ومنطقی می تواند باشد.

جالب آن است که پس از يک دوره انکار وضديت غربيان ودگر انديشان واپس گرايش های شديدی به احيای تعدد همسری در ميان متفکرين شان ديده می شود, از جمله گوستاولوبون می گويد: " چند همسری به تر تيبی که اسلام عنوان کرده است – از بهترين شيوه ها و الگوهای جامعۀ سالم است, اين سيستم می تواند, بر استحکام خانواده ها بيفزايد وآنان را از آلوده شدن, پاک نگهدارد. وطبيعی است که بر اساس همين ملاحظات, زنان مسلمان سعادت مندانه زندگی کنند واز شأن وحرمت بيشتری نسبت به زنان غربی بر خوردار باشند!! وی می گويد:" نمی دانم به اساس چه قاعده ای, اروپايی ها تصور می کنند, اين سيستم, غلط وناکار آمده است,در حالی که نظام تک زوجی غربی ها,عملا به دروغ ونفاق مواجه است ومن جز اين که ميان اين دو گزينه نظام تعدد همسران را بر گزينم, راه سالم تری نمی يابم". وی اين سخن را پس از آن می گويد که ضررها وعواقب وخيمی که تک زوجی عامل آن است را بر شمرد, از جمله می گويد: تنها در شهر لندن هشتاد هزار دختر بی عفت وجود دارد" البته اين رقم مربوط است به زمان شوپنهاور,خدا می داند که اکنون چه رقمی وجود خواهد داشت؟".

نمی توان واقعيت را ناديده گرفت, زيرا همانانی که تعدد همسران را جايز نمی شمرند خود هم به يک زن اکتفا نمی کنند بلکه معشوقه های زيادی بر می گزينند وباآنان به عيش ونوش می پردازند, اما با عين حال هم در عرصۀ ابراز نظر ونوشتن, بر تعدد ازدواج در اسلام طعن می زنند ومی گويند: اين کار باعث ناديده گرفتن حقوق زنان می گردد, عملا با روش نا پسنديده تری, از شهوت پرستی سر باز نمی زنند!! وی تصريح می کند که اينان دخترانی اند که شرف وحيثيت شان به دليل نظام تک زوجی مردان به قربانگاه رفته است ونتيجۀ اباطيلی است که زن اروپايی خود را در چنگال آن گرفتار ساخته است. وی می افزايد: " اگر به نظام طبيعی خلقت هم مراجعه کنيم, دليلی نمی يابيم که از ازدواج مرد با همسر ديگری ممانعت داشته باشد, در حالی که زن وی به مريضی مبتلا بوده, عقيم ونازا باشد, ويا آن که به دليل سن زياد وپيری نتواند از عهدۀ همسر داری بدر آيد.و از همين رو است که گوستالو بون نظام تک همسری را در کشورهای غربی به دروغ ونفاق متهم می سازد. شوپنهاور هم چنين تصريح می کند: " حقيقتاً ما که می گوييم, مردان بايد بيشتر از يک همسر نداشته باشند, می توان منکر اين واقعيت شد که بيشتر ويا همۀ ما از چنين فرمولی پيروی نمی کنيم!".

دانشمندی ديگری به نام ( کنزی) با تحقيقی که در آمريکا انجام داد, پی برد که 60 % از مردان آمريکا به زنان خود خيانت می کنند و 40% زنان نيز عين عمل را انجام می دهند. اما آنچه بر می گردد به موضوع طلاق واين که اين امر در اختيار مردان قرار داده شده يکی از دلا يلش اين است که مردان بيشتر از زنان بر اعصاب خود تسلط دارند طبيعی است که هم چون زنان تصاميم عجولانه ای نمی گيرند وعلاوه بر آن, چون بيشتر فشار ها ومشکلات زندگی مربوط به مردان بوده وآنان اند که غالبا مصارف وهزينه های زندگی را می پردازند, بناً معقول نخواهد بود که با تصميمی عجولانه وغير منطقی از طريق همسر گسيخته شود.اما با عين حال هم, اسلام منافذی را در مواردی خاص برای احقاق حق زن ملحوظ دانسته, که از جملۀ آن ( خلع) است که زن در بدل پرداخت وجهی به توافق همديگر شوهر را به جدا شدن وا می دارد, اما چون طلاق , امری پسنديده وستوده نيست, آخرين تلاش احکام اسلامی آن است که منافذ اين پيمان شکنی را در آخرين حد ممکن مسدود نگهدارد وبا عنوان نمودن اين که (مبغوض ترين حلال ها نزد پروردگار طلاق است) عملی شدن اين کار را به کم ترين حد ممکن تقليل دهد.جهان غرب, از جمله آمريکا, پس از آن که به عنوان احيای حقوق زنان , طلاق را ممنوع قرار دادند, واپس مجبور شدند, قوانين خود را اصلاح کرده وبه قانونی شدن طلاق معترف شوند واز جمله ايتاليا در اين مورد همه پرسی انجام داد که اکثريت آنان رأی موافق دادند, حتی فرانسه قوانين خود را در اين امر به شکلی مرتب ساخت که بيشترين نزديکی را با قوانين اسلامی در امر طلاق دارد.حقايق و وقايع مزبور نشان از آن دارد که نمی توان عقل ويا استنباط های شخصی را تنها ملاک اخذ ورد قوانين دانست - بلکه در نظام کائنات ومجموعۀ بزرگ هستی که انسان هم بزرگترين عنصر آن را تشکيل می دهد, اسراری موجود است که تنها با ديد عقل قابل در يافت نيست, شايد چند صباحی عقل وتدبير انسان آن را مردود بداند وبر آن پشت بگرداند اما گذشت زمان پرده از حقايقی بر می دارد که عقل را توان رؤيت ومشاهده آن نمی باشد. واين حکم شرعی هم يکی از همين حقايق فطری وقوانين طبيعی است که هر روز بر روشنی و و ضاحت آن افزوده می گردد.

منبع :فرهنگ اعجاز علمي در قران وحديث
نوشته شده توسط اهل سنت جنوب

هیچ نظری موجود نیست: